رمان عشق و انکار
دسته بندی ها:

رمان عشق و انکار

خلاصه رمان:

معرفی رمان عشق و انکار :

رمان عشق و انکار به قلم سارا رایگان داستان روژان است، دختری مغرور و از جنس یخ، دختری که در گذشته احساساتش به بازی گرفته شده و به او خیانت شده است.

حالا در جلد مهندسی موفق به دنبال اهدافش است و همین باعث میشود که با نقاب یک خدمتکار بی سواد و ساده پا به خانه ی آراد فراهانی بگذراد. آراد عاشق موژان میشود اما داستان از زمانی شروع می شود که به هویت واقعی موژان می برد و…

رمان عشق و انکار در سال ۱۴۰۱ از انتشارات صدای معاصر به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این رمان ۵۰۵ می باشد.

 

خلاصه رمان عشق و انکار :

رمان عشق و انکار داستان مهندس موژان شمس است، دختری موفق که گذشته سیاهی که در آن به او خیانت شده است باعث شده او به دختری مغرور و متفاوت تبدیل شود.

به درخواست استادش مجبور میشود برای انجام بزرگترین پروژه‌ی شرکت، با نقاب خدمتکاری ساده و بی‌سواد وارد زندگی مهندس آراد فراهانی شود.

آراد وابسته‌ی این خدمتکار تنها می‌شود، اما یک شب بخاطر اشتباهی بزرگ او را از دست می‌دهد.

آراد بی‌خبر از هویت و ذات واقعی موژان، در پی یافتن خدمتکار ساده‌اش است و بالاخره او را در حالی می‌یابد که عاشق مرد دیگری است و همچنین مهندسی موفق با ذات و هویتی متفاوت!

 

مقدمه رمان عشق و انکار 1 :

تقدیم به

مادر عزیزتر از جانم

که بهشت هم به پاس فداکاری هایش کافی نیست.

 

مقدمه رمان عشق و انکار 2 :

زمانی که بی محابا ترکم کردی و بین عشقم و خودخواهی تو شکست خوردم و به زمین سرد طرد شدن افتادم، تب نکردم، در سه کنج اتاقم ضجه نزدم، اشک مهمان همیشگی چشم هایم نشد، لب هایم ترک برنداشت، موهای بلندم…

از این یکی گذشتم، بعد از رفتنت دلبرتر و جسورتر شدهام، برق نگاهم هر مردی را از پا درمی آورد. شخصیتم مبنای انتخاب هر مردی برای ازدواج شده است.

غرورم با بوی سرد عطر تنم غوغا میکند. این شکست، تارهای نازک صدای دخترانه ام را از هم گسیخت و به سان پسران تازه بالغ بم کرد.

دیدن لبخندم رویای تمام مردان شهر شده است؛ اما اجازه ی تعبیر نمی دهم. دختری شده ام که بود و نبود کسی برایم مهم نیست.

دلتنگ کسی نمی شوم. از دسترس عالم وآدم خارج می شوم. بی رحمی را پیشه ی احساساتم میکنم. فخر میفروشم.

از مردهای شهر دل میبرم و انتقام تو را از همجنس هایت میگیرم تا زمانی که بعد از سالها مرا دیدی، حس ندامت و حسادت تمام وجودت را فرابگیرد و بفهمی تفاوت من با زنهای دیگر کم نبود؛ از من عاشق تر زیاد است، اما از من سرسخت تر در عشق، کسی نبود.

من یک خود ازدست رفته، یک عشق انکارشده بودم برای تو!

سارا رایگان

 

مقداری از متن رمان عشق و انکار 1 :

با لحن پر تحكمش زیر گوش موژان نجوا کرد:

– من عاشق جنگیدن برای به دست آوردنت هستم، چون هرچه رو که راحت به دست بیاری، ساده هم از دست میدی، پس اجازه بده برای داشتنت بجنگم.

معنای حرف های این مرد!… لذت بخش بود؛ مثل بوسه ی فرانسوی، خطرناک بود، شبیه سلاح آمریکایی، آرام بخش بود، همانند سیگار کوبایی، بیگانه بود، همچون خداوندی در معبد نپال موژان لبخندی ته نشین شده از زیر رسوب اشک های چند ساله اش بیرون کشید و به او تقدیم کرد.

– آدم قلدر اجازه هم می گیره؟!

آراد به انحنای لب های این دختر خیره شد. یک لب داشت با هزاران شکل از لبخند.

– آره، به شرطی که زورش نرسه.

انگشتان اسیرش در بند انگشت آراد، همراه با دلش لرزید و چشمان بلاتکلیفش، مشق عشق را در چهره ی مرد پیش رویش جستجو کرد.

دلباخته ی چهره ی جذاب و زیبایش شده بود؟… هرگز! دلش به غرور و احساس امنیتی مبتلا شده بود که از شانه های محکم و مردانه ی او سرایت کرده بود به تمام وجودش.

 

مقداری از متن رمان عشق و انکار 2 :

آراد به ساعت گرد و بدون قاب روی دیوار نگاه کرد. عقربه ی ساعت در حال گذشتن از ده بود. باورش نمیشد زمان در بیداری به این زودی سپری شود.

از پشت میز نقشه کشی اش بلند شد و به سمت میز جلوی تلویزیون رفت. کلافگی از روحش به ظاهرش هم رسوخ پیدا کرده بود.

به پاکت های خالی و مچاله ی سیگار نگاه کرد که شب گذشته با هر کام عمیقش سوخته بود. روی مبل نشست و سرش را مابین دو دستش گرفت. تحمل دوری دایان را نداشت.

میدانست تنها دلیلی که کسی از شب گذشته تا حالا سراغش را نگرفته است، عصبانیت دایان است؛ یک تحریم از سوی خاله ای که حق مادری به گردنش داشت.

سوئیت صدمتری اش در گوشه ی خانه باغ بود که تا ساختمان اصلی کمتر از دو دقیقه راه داشت.

بیخیال خوردن قهوه، آماده شد و برای نوشیدن یکی از چایی های تازه دم دایان به سمت ورودی ساختمان حرکت کرد.

 

مقداری از متن رمان عشق و انکار 3 :

به محض ورودش، جو سنگینی بر سالن حاکم شد. با نگاهی زیرچشمی، آوین را کنار پسرخاله اش پیدا کرد.

زیر لب طوری که فقط آوات بشنود، گفت:

ـ بلند میشی یا بلندت کنم؟!

لب های آوین مثل غنچه ای در بهار شکفت. توجه و غیرت های برادرانه ی آراد را میشناخت و میدانست مفهومش این است که جای امیدی برای هست.

با این دلخوشی صبحگاهی گردنش را به سمت دایان در وسط سالن کج کرد و با لحن محتاط گونه ای گفت:

ـ من یه چایی تازه واسه خان داداشم بریزم؟

دایان رو ترش کرد و مشغول ریختن چای از سماور طلایی شد که روی پایه ی چوبی کوتاهی قرار داشت.

ـ لازم نکرده! خودم میریزم.

آراد با قدم های جان گرفته به سمتش رفت. روی فرش دست بافت مقابلش زانو زد و غافلگیرانه لب هایش را به پیشانی دایان چسباند.

ـ چی ناراحت کرده این عزیزکرده ی دل بی کس من رو؟!

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان عشق و انکار :

از طریق انتشارات صدای معاصر و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی سارا رایگان :

سارا رایگان متولد 1373 است. تحصیلات خود را در رشته حقوق به پایان رسانده است. ایشان همچنین در زمینه نقاشی رنگ روغن هم مشغول هستند. نوشتن را از سن 12 سالگی آغاز کرده است.

 

آثار سارا رایگان :

کتاب رمان گرگ باران دیده – انتشارات شقایق

رمان عشق و انکار – انتشارات صدای معاصر

رمان فودوشین – در حال تایپ

رمان لوطاهور – مجازی

رمان از پیله تا سکوت – مجازی

 

 

ارسال دیدگاه

ایمیل شما عمومی نخواهد شد و نزد سایت محفوظ می‌باشد.

دیدگاه کاربران

0
هنوز دیدگاهی ارسال نشده است اولین نفر باشید!