داستان در مورد پسری به نام تیامینه که هوس بازی و یاوه گویی جزئی از زندگیش شده.
تیامین از طرف خانواده اش طرد می شه و پدرش بیرونش می کنه. با دوست نزدیکش که نیما باشه دوئل میبندن که می خواد مرد بشه، توی این دوئل بر سر راه ژوان قصه که دختری معصوم و خوب است، قرار می گیرد. ژوان او را هر سری رد می کند تا اینکه در یک اتفاق که قتل است، آن دو به هم گره می خوردند و در راهی مشترک قدم می گذراند…
هدفم از نوشتن رمان شعله های هوس این است که طرز فکر های متفاوت و گونه های نامرتبط در اجتماع با یک اتفاق خیلی مرموزانه امکان گره خوردن و تا ابد در هم تنیده شدن را ممکن می کنند! اتفاقی که در این رمان با قتل ممکن شده.
پیامم در رمان شعله های هوس آگاه سازی جوانان و مردم از طرز فکر و زندگی قشر مرفه و در مقابل قشر تهی دست و چگونگی نوع رفتار با آن ها و عواقبی که این ارتباط ها در پس خود دارد.
ارسال دیدگاه
دیدگاه کاربران
0